آرنیکا

آرنیکا عزیزم ...تا ٢ روز دیگه وارد ماه ٩ میشیم انشا.... این روزا خیلی به من سخت میگذره شبا بیدارم....یه دردای عجیب دارم....نگران سلامتیتم دخترم.. کاش همه چیز خوب پیش بره مامان جون....... دیروز رفتیم و با خانم دکترت وقت زایمان و بیمارستان رو هماهنگ کردیم..انشا... قراره ٢٤/٢/٩٢....به دنیا بیای عزیزمممم........... ...

دخترممم...شبها تو را در گلبرگی تصور میکنم که در ارامشی مطلق کنارمی ... دستانت را باعشق بوسه باران میکنم..موهایت را نوازش میکنم و ....آرزو میکنم تا ابد در کنارم باشی... همسرم...با ارزش ترین دارایی من.....سالهایی که کنار تو بودم بهترین سالهای عمرم بود و این چند ماه...بهترین ماههای ان...چگونه ازت تشکر کنم؟!حتی لحظه ای مرا تنها نگذاشتی! در کنارت همیشه اروممم...........

دختر قشنگمممممممممم....عشق کوچولوی من....پایان ٧ ماهگیت و ورود به ماه هشتم زندگیت مبارک..... امروز رفتیم پیش دکترمون..گفتن همه چیز خوبه...حالا باید بریم سونو....وای که چقدر دلم تنگ شده برات...الان یعنی چه شکلی شدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟فدات بشممم عزیزممممممممممممم ٢٣/١٢/٩١...........   با اینکه این روزا سر بابایی خیلی شلوغه...ولی کلی خواهش کردیم که بریم یه سونوی خوب که هم شما رو قشنگ ببینن و نظر بدن هم ما بتونیم خوب ببینیمت و فیلمتم بگیریمممممممم......ساعت ١٣:٣٠ بود که نوبتمون شد.....دل تو دلم نبود شما هم که ورجه ورجه میکردی.... عزیزم خدا رو شکر همه چیز خوب بود....دیدمت عزیزمممممممممممممم بابایی هم صدای قلبتو ضبط کرد ......

با تو دنیایم رنگ دیگریست رنگی که هیچ جا نمیتوانم زیباییش را ترسیم کنم............ دخترم ....عزیزم....تو هفته بیستم بود که اولین تکونهات رو حس کردم....چقدر قشنگن برام چقدر حس خوبیه عزیزممممممم......چقدر خوبه که تو هم یه روز مادر میشی اونوقته که تمام حس منو درک میکنی.... فدات بشمم........................ ...

دختر قشنگم 4 ماهگیت مبارک.. دخترم بالاخره ما بعد از این همه مدت استرس و فشار اروم شدیم....خدا رو شکر که خبر سلامتیت رو دادن............. ...